>

برای دریافت جدید ترین مطالب وبلاگ .::♥من که عاشقم ♥::. در ایمیل خود ثبت نام کنید

به گروه من که عاشقم بیاید با عنوان جدید دلنبند که تش تلخیه

به اولین پست وبلاگ مراجعه کنید ممنون میشم

کانال من که عاشقم

 
نوشته شده توسط تنها در ساعت 0:22

درنِگاهَت چیزیسـ ـت کـ ـہ نِمیدآنَمـ ـ چیسـ ـ ت ?!

!...مثل آرامِش بَعـ ـ ـداَز یِک غَـ ـمـ ـــ ...!

✗ مِثل پیداشُدَن یِک لَبخَنـ ـ ـ ـد،×

مِثل بـ ـوے نَمـــ ِ بعَداَز بـ ـ ـاراטּ

درنِگاهَت چیزیسـ ـت کـ ـہ نِمیدآنَمـ ـ چیسـ ـ ت ?!

مَـ ـ ـטּ بــہ آטּ مُحتاجَـ ـ ـمــ .. !


نوشته شده توسط تنها در ساعت 0:15

مے خنــدم ... نـآمش "دیـوآنگے " اَست

وقتے ، بـآ سَر انگشتـ َم ، روے ِ همـه ے ِ بخــآرـهآ

نآمت رآ نقـآشے مے کنــَم ..

 خیــره اَش مے شــَوم ..

 انتظـآر دآرم تــو میــآن ِ دلتنگے اَم ظآهـر شوے



نوشته شده توسط تنها در ساعت 21:55


ڪـــــــاشـ ــ آבما یِڪــَـ ــــمـ جُراتـــــ בاشتَنـ گوشے

رو بَر مے בاشتَن و زَنگـ مے زَבن


و


مے گُفتــَــ ــــن:


ببین בلَم واسَــــ ـــتـ تَنگـ شُدهـ


واسِهـ هیچـ چــــ ــیزهـ בیگه اے


هَمـ زَنگـ نزבمـ...!


نوشته شده توسط تنها در ساعت 21:50

اَه !!!!

ایــ ــــن "مَــ ـــن" چِــ ــــقَــ ـــدر زبـ ــآن نَــ ـــفهم اسـ ـــت !!!

بِــ ـــفهم دیــ ـــگــر !!!

او..... کـــ ــس دیگــ ـــری را دوستــ ــــ دارد !!!



نوشته شده توسط تنها در ساعت 23:49
فراموش کردنت کار سختی نیست!
کافیست دراز بکشم
چشم هایم را ببندم
و برای همیشه
بمیرم...


نوشته شده توسط تنها در ساعت 19:58

من هر روز از خودم می پرسم ؟!!

اینها که می گویند نوشته هایم زیباست ! ...

اگر ...

چشمهای تو را میدیدند !

چه میگفتند !؟؟



نوشته شده توسط تنها در ساعت 20:38

"خــُسـرو" و "شیـــرین" ...

"لیـلی" و "مـَجنــون" ..

"رامیـن" و "ویـس" ....

"پیــرمــَرد" و "پیرزَن" ..

"تــو" و "اون" ...

"مــَن" و "تــَنهـآیی" !!



نوشته شده توسط تنها در ساعت 14:36

مــــے گــُــویـَـنــد ســـــآدِه ام،،

مـــے گـُــویــَـنـــد تــُــومَــــرا بآ

یــِک جُمـــــلـــﮧ

یـِــک لَبـــــخـنـــد،،،

بـِـــﮧ بــازےمیـــــگیــــرے ... ... ...

مــــــے گـُــــوینــــد تـَــرفنــد هـــآیت، شِـــیطنـــتهــــآیت

و دروغ هآیـــت را نمــــے فَهمَــــم ... !!

مــــــے گویند ســــآده ام

اما تــــُـوایــטּرا باوَر نَکـُـטּ

مـــَـــــטּ فـــــقــــــط دوســـتـــَــت دارم،

هَمیـــــــــטּ!!!!

و آنــــها ایــــטּ را نِمـــــــے فـَـــهمنــــد...



نوشته شده توسط تنها در ساعت 1:37
ایـنجا هـ ـمه چیـز خـوب اسـت ...!
همـ ـه چـیـز پـاک اسـ ـت و خـ ـاکی ...!
فقـط کـمی نـ ـگرانـ ـم ... ؛
نمـیدانم ،
از زیـر سـنگ قـبر هم میـتوانم بـبینمت ...؟



نوشته شده توسط تنها در ساعت 1:35

هَمیشِه نِمی شَوَد زَد بِه بی خیالــی

وَ گفت تَنهـــــــــــا آمَدِه اَم ٬ تَنهـــــــا می رَوَم...


یِک وَقت هایی ٬ شایَد حَتی بَرایِ ساعَتی یا دَقیقِه ای ٬کَم میاوَری ! ...


دِلِ واماندِه اَن یِکـــــــــــــ نَفَر را می خواهَد .........!



نوشته شده توسط تنها در ساعت 1:33
موضوع انشاء : تعطیلات خود را چگونه گذراندید ؟
- به نام خدا
- فرسنگ ها دور از آغوشش . . .



نوشته شده توسط تنها در ساعت 1:20
دخـترک بـا خود نجـوا کرد : خدایا ...!
چـقد به ساز ایـن دنیـا برقــصم ...؟
بـه تو نگریسـتم و در دل گـفتم :
رقصــیدن به ساز دنیــا چـه عیــبی دارد؟
وقـ ـتی هر کــس دنیایی مـثل تــ ـو داشتـه باشد ...؟



تلخ.....
نوشته شده توسط تنها در ساعت 19:40

هنوز هم تلخ می نویسم ؛

به گمانم هنوز هم تلخم !


براستی چرا اینگونه شده ام ؟


وقتی تنها می شوم


حرفم نمی آید، افکارم جمع نمی شود


آشفته می شوم، نگران


راحت بگویم


تلخ می شوم


مثل قهوه ی تلخی که با یک لیوان شکر هم قابل خوردن نیست!


می گفت چقدر در کنارت آرامش دارم


دلم برای در کنار تو بودن تنگ شده !


برویم و تا چندی دور شویم از هیاهوی این شهر


خوش بگذرانیم


بخندی تا من هم کمی بخندم ...!


می دانی از وقتی که رفتی نخندیدم


امشب می نشینم و به حرفهایت فکر می کنم


باورم نمی شود همه ی اینها را خطاب به من زده باشد


چه متغیر شده ام این روزها


وقتی تنهایم عجیب احساس دوگانگی می کنم


کاش هرگز تنها نبودم


براستی چرا اینگونه شده ام ؟


چه بد که تلخ می نویسم

!


آخرین سیگارم....
نوشته شده توسط تنها در ساعت 19:35

پاکت سیگار خاطراتت را جا گذاشتی...
و من هر روز پک میزنم
یک خاطره از تو را و نشئه میشوم
و باز وقتی یادم می آید او را
باز ته سیگارم را
... با عصبانیت به سر جا سیگاری می کوبم...
اخرین نخ را گذاشتم
برای اخرین روز تابستان
تا با آن روی دستم
داغی بگذارم
تا یادم باشد
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه .....!!



دیــوونـگــی...
نوشته شده توسط تنها در ساعت 0:26

چرا چـشـمـای من خیسه؟
چرا عـکـساتـو می‌بـوسم؟
مـثـه بـاغی که خشکـیـده
دارم از ریـشـه می‌پـوسم

مـثـه دیـوونــه‌هـا گـیجــم

همش بـیـهـوده می‌خـنـدم
دو تـا عـاشـق که می‌بینم
سـریع چـشـمـامو می‌بندم

خـودم داغـــم نمی‌فـهـمـم

زمان راحـت جـلـو می‌ره
می‌خوام چـیـزی بگـم اما
گـلــومُ بـغــض می‌گـیـره

یعنی دیــوونـگــی ایـنــه؟

یعنی من دیگـه دیوونه َم؟
چـرا هـر روز سـاعت‌ها
به عکست خیره می‌مونم؟

می‌خوام دیـوونه بـاشم تا

بـه ایـن دنـیـا بـفـهـمـونم
مـیـون ایـن هـمـه عـاقـل
فقط من گیج و دیوونـه َم

تـوُ ایـن روزای دلـتنگی

دارم هـر لحظه می‌بـارم
آخه دیوونگی چاره ست
واسه دردی که من دارم

جــواب ایـن چـراهــا رو

تـویی که خوب می‌دونی
نمی‌تــونــم ازت رد شــم
تـویی که خـوب می‌تونی


نوشته شده توسط تنها در ساعت 19:50

اگـــــه بـهش زنـــگ ميزني ُ رد ميکنه

اگـــــه بهش ميگي دوسـ ـت دارم و اون فقــــط ميخنده

اگـــــه شـــــبآ بدون شبــخير گفتن تــــو خـ وآبش ميـ ـبره

يعني تــــآريخ انقضـ ـآي ِ تو توي دلــــش تموم شده!

اين يـ ـ ه قـــــآنونه!

بــــآ قـ ـآنونِ آدمــــآ نجــــنگـ!

غــرورت لــــِه ميشهــ


نوشته شده توسط تنها در ساعت 19:45

ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم

من ، تو و رقیبم

من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت


زندگی نکبـــت بارم را ...!!!
نوشته شده توسط تنها در ساعت 19:33

چه آرامشی دارد اینـجـا ...

بالکن خانـه ....

گیتاری که دلم به زدنش نمی آید......

غروری آلوده.....

من ....و...دوباره

سیگار..

و شبی که فریاد میزند،

زندگی نکبـــت بارم را ...!!!


نوشته شده توسط تنها در ساعت 18:48

فرض کن به عکاس بگویم ؛
تمام موهای سپیدم را سیاه کن ؛
چین و چروک های صورتم راهم ماست مالی کن ؛
و حتی از آن لبخند هایی که دوست دارد برایم بکار ؛
باز هم از نگاهم پیداست که چقدر ،
به نبودنش خیره مانده ام ...


دلـتـنـگـیِ....
نوشته شده توسط تنها در ساعت 18:45



دلـتـنـگـی هــاگـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛
گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد
گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . .
دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا
جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .

نوشته شده توسط تنها در ساعت 18:42

اینجا زمین است
هیچ چیز عجیـــــب نیست
آدم ها آرزوهایت را
مثل سیگار دود میکنند و به
و به آسمان میفرستند...!!!


نوشته شده توسط تنها در ساعت 18:40

از ” اون “
گلـــه نـکــن ..
وقـتـــی ” تـــو “
جــا خـــالـــی دادی
” اون ” بغـلــــم کـــرد
تـــا زمیـــن نـخــــورم ..


نوشته شده توسط تنها در ساعت 0:19
میـگویـند بـرآی اینـکه بخـوابی سـتـ ـآره ها را بـِشـُمار ...
اما نگـفتند برای ِ بیـدار شـُدَن از ایـن کابـ ـوس ِ لعنـَتی بـایَد چـه کـار کـَرد ...؟



نوشته شده توسط تنها در ساعت 0:17
قـآضـ ـی جـان ...!
نامردی اگـَر ننویـسی ،
حـُکـم ِ سـَنگـسار ِ مـَردی را ...
که در بـَسـتر ِ من اسـت ،
.
.
.
.
و در فــِکر ِ دیگــری ...!


بــی مـَـعــرِفـَـت هــنــوزم دوســتــتــــ دآرم . . .
نوشته شده توسط تنها در ساعت 20:50

هــر روز یـواشـکی تـوی شـیـشـه یِ سَـردِ مـانـیـتـور ،
بـه عـکـسِ پـروفـایـلـت زُِل مـیـزنــم و ســــیــ گاری روشن میـ کنم
آروم تــویِ دلــم مـیـگـم :
بــی مـَـعــرِفـَـت هــنــوزم دوســتــتــــ دآرم . . .


گـاهیـ ـــ...
نوشته شده توسط تنها در ساعت 20:49
ایـن روزها ...
گـاهی دلـَـ ـم ؛
بـدجوری سـُراغِ روزهایِ با " تو " بـودن را مـی گیرد ...
جـنون از ایـن بیــشتَر ...؟



عذاب وجدان...
نوشته شده توسط تنها در ساعت 17:5

 عذاب وجدان نگیـر من حلالت کردم
برو دستاش و بگیر من حلالت کردم
تو خیانت کردی من حلالت کردم
 بهش عادت کردی من حلالت کردم
دستات تو دست اونه
 خدا میدونه دارم میشم دیونه
از دست این زمونه دلم خونه
قلبم شکسته خدا 
 چرا عشقم شد ازمن جدا
دارم میمیرم من بی صدا


نوشته شده توسط تنها در ساعت 1:23

تا روزي کــه بــود،

دســت هــايــش بــوي گــل ســرخ مــي داد!


از روزي کــه رفــت،


گــل هــاي ســرخ


بــوي دســت هــاي او را مــي دهنــد

. . .




نوشته شده توسط تنها در ساعت 1:18

دریا را که میدانی چیــست ...؟
با آن عظمتـش ؛
موجـهای بـیکرانش
و آسمان بـالآی ســرش
خــ ـب ...
بگـذار سآده بــگویم :

به همان انـدازه دلتنگــت هســتم ...


نوشته شده توسط تنها در ساعت 0:58

موهای بلندم را

هیچ دوست نـدارم

وقتـی طناب دارم می شوند

بـی نـوازش دست های تـو